لج و لجبازی بین خانواده ها باعث برهم خوردن زندگی من شد.همسرم حاضر به زندگی در اولین روز از زندگی مشترکمان نشد و راهی خانه پدریش گردید تمامی آرزوهایم بر باد رفت .
این صحبت ها رو وحید – م با بغضی در گلو و با جاری شدن اشک از چشمانش با اینکه 31 بهار از زندگیش می گذرد و بدلیل عدم پرداخت مهریه در زندان کهنوج تحمل حبس می نمایند می کند.
جوانکی لاغر اندام با چهره سبزه گونه که همسرش بدلیل اختلاف بین خانواده ها با یکدیگر روز بعد از عروسیش وسایل خود را جمع می کند و به منزل پدریش برگشته و تقاضای طلاق و مهریه را از وی می کند.
وحید بعد از چند دقیقه حق حق کردن با لحجه شیرین جنوب استان (کهنوجی) شروع به صحبت می کند او می گوید از خانواده ای که اجدادش همه در شغل کشاورزی فعالیت می نموده متولد شده پدرو پدربزرگش و عموهایش همه زعیم (کشاورز) بوده و برروی زمین فودال ها کار می کردند تا خرج مخارج زندگی خود و خانواده را تامین نمایند .
وحید می گوید فرزند بزرگ خانواده است و سه خواهر و دو برادر دیگر هم دارد تقریبا در یک خانواده پرجمعیت و سنتی بزرگ شدم خواهر بزرگم بعد از اخذ دیپلم به عقد پسر داییم که کارمند شهرداری بود درآمد تقریباً زندگی خوبی دارد خودم هم بعد از گرفتن دیپلم به خدمت سربازی رفتم بعد از اتمام خدمت در همون سال دانشگاه امتحان دادم و قبول شدم و خوشحال از اینکه در رشته مهندسی کشاورزی می توانم بعد از اتمام درس به پدرم کمک کنم . دو ترم اول دانشگاه با معدل عالی تمامی دروس مربوطه را پاس کردم که از سوی ریاست دانشکده مورد تقدیر قرار گرفتم آغاز ترم سوم با حضور یک دانشجوی خانم دگرگونی هایی در وجود من شروع شد تصمیم به ازدواج گرفتم فکر می کردم که همسر رویاهای خود را در او یافته ام .پس از چند ماه در نظر گرفتن وی موضوع را با خواهر بزرگم در میان گذاشتم او هم باپدر و مادر موضوع را مطرح کرد.در نهایت قرار بر این شد خواهرم با دختر دیدار داشته باشد و موضوع را با او مطرح کند در یک روز که همسر سابقم در دانشگاه کلاس داشت خواهرم جلوی او را گرفت و خودش را معرفی کرد موضوع را به او گفت قرار شد با خانواده اش صحبت کند وشماره تماس پدرش را به ما دهد.
بالاخره آقا سرتون درد نیاورم پس از مطرح شدن بین خانواده ها و دیدارهای اولیه قرار بر خواستگاری و تعین مهریه شدکه عمده مشکلات ما هم از اینجا شروع شد . اولین اختلاف خانواده ها بر سر تعیین مهریه بود در حالی که من و همسرم نمیتوانستیم هیچ گونه دخالتی بکنیم خانواده همسرم می گفتن مهریه بر اساس سال تولددخترشان بعدش هم کی داده و کی گرفته در حالی که این سخن از پایه اشتباه است اگر بر اساس حرف های گذشتگان بود من الان 3 سال تحمل حبس نمی کردم .
وحید در ادامه می گوید بعد از چند بار قهر کردن خانواده ها با هم بر سر مهریه بالاخره بر سر 1000 قطعه سکه بهار آزادی و سه دنگ خونه با هم به توافق رسیدند.مراحل خواستگاری انجام شد قرار بر عروسی و خرید لوازمات عروسی اعم از جهازیه و لوازمی که داماد باید می خرید شد اما چشمتون روز بد نبینه جنگ اصلی بین خانواده ها شروع شد خانواده من می گفت عروس باید این رو جهاز داشته باشه باید اون رو داشته باشه خانواده همسرم می گفت داماد باید فلان ماشین و خونه آن چنانی داشته باشه در حالی که من و همسرم هیچ اهمیتی برای آنها نداشتیم . تاریخ عروسی مشخص شد و چنگ بعدی بر سر تالار و چند نمونه شام شروع شد با پا درمیانی یکی از اقوام عروسی بر پا شد اما در پایان عروسی بر سر کم و زیاد بودن هدیه هایی که خانواده ها دادن به عروس و داماد چنگ بعدی آغاز شد من هم دیدم همچنان این اختلاف بین خانواده ها وجود دارد دست همسرم را گرفتم و با ماشین دوستم راهی منزلمان شدم اما چشمتان روز بعد نبینه خانواده عروس به منزلمان آمدند و ادعا کردند که من به زور کتک و اجبار عروس خانم را از مجلس عروسی به سمت منزل خودش آورده ام تا صبح بین خانواده ها جنگ و جدل بود که در نهایت ساعات اولیه صبح بعد از عروسی همسرم با صحبت هایی که پدر و برادرانش با او داشتند تصمیم گرفت منزل را ترک و با جمع کردن وسایل خود راهی منزل پدرش شد زندگی مشترکمان با دخالت خانواده ها 24 ساعت هم دوام نداشت بعد از گذشت چند ماه از دادگاه برایم احضاریه آمدو همسرم تقاضای طلاق و مهریه را از من کرده بود در نهایت بدلیل عدم توانایی من در پراخت مهریه راهی زندان شدم الان هم نزدیک به 3 سال است که دارم تحمل حبس می کنم .پس آقا این حرف کی مهریه را داده و کی گرفته کلاً از اساس اشتباه است.
لازم به ذکر است بعد از گذشت 3 سال از حبس وحید و با تلاش نماینده ستاد دیه شعبه استان همسر وی از کل مبلغ مهریه خود که بیش از 13/000/000/000ریال بوده با دریافت مبلغ 300/000/000ریال اعلام رضایت می نماید .که برای پرداخت بدهی وی نیاز به کمک ستاد دیه و خیران دارد.