درشب عروسیم محکوم به پرداخت دیه شدم

در بازدید هایی که از سطح زندانهای استان و دیدار با زندانیان جرائم غیر عمد داشتم در زندان شهرستان سیرجان به جوانی لاغر اندام برخورد کردم که غم از دست دادن همسر و برادر همسرش را در شب عروسیش بدوش می کشید . وقتی از او خواستم با هاش صحبت کنم اشک در چشمانش حلقه زد و گفت ای آقا جوانیم تباه شده چهار سال دارم حبس می کشم .

پس از چند دقیقه شروع به صحبت کردن نمود اسمم ر- ا  است 28 سال سن دارم  پدرم کارگر ساختمانی است و به سختی امرا معاش می نماید خودم هم از بچه گی در کنار پدرو برادرانم کار می کردم مثل اونها کار گری کردم تا بتوانم کمک خرج خانواده باشم وگوشه ای از مخارج زندگی خودم را تامین کنم پس از اتمام خدمت سربازی و چند سال کار کردن با هزار دل امید تصمیم به تشکیل خانواده و ازدواج نمودم بالاخره بعد از طی مراحل اولیه خواستگاری و تعین تاریخ عروسی ، شروع به برنامه ریزی برای مقدمات عروسی نمودم .27 فروردین سال 89  عروسیم بود شب قبلش یعنی 26 فروردین  با همسرم و برادرش در حال خرید، هماهنگی و انجام کارهای عروسی بودم تا دیر وقت در مرکز شهر خرید انجام دادیم بعد از اتمام خرید با ماشینی که از دوستم امانت گرفته بودم به سمت روستای دهسراج از توابع  شهرستان سیرجان حرکت کردم از مرکز شهر تا روستا 35 کیلومتر فاصله بود بعد از طی چندین کیلومتر در اثر خواب آلودگی از جاده منحرف شدم و چپ کردم براثر واژگونی خودرو همسرم و برادرش فوت کردند خودم هم دچار آسیب دیده گی شدید شدم ای کاش من هم در این حادثه جانم را از دست میدادم ولی بعنوان قاتل شناخته نمی شدم در حالی که عمدی در کار نبوده . خانواده همسرم از من شاکی شدند و پس از تکمیل پرونده  هنوز دست و پام درون گچ و باند بود که در مورخه 89/02/25 روانه زندان شدم اما بعد از گذشت چند روز با تودیع وثیقه آزاد شدم  .پس از رسیدگی و کسب محکومیت مجدداً در مورخه 92/02/22راهی زندان شدم و از آن روز تا کنون در زندان بسر می برم .

ر- ا در ادامه می گوید قبول دارم که در اثر سهل انگاری من خانواده ای را داغدار کردم و جان دو نفر از عزیزانم را گرفتم اما خدا می داند که عمدی در کار نبوده است.

وی گفت :   کل مبلغ بدهی اش 2/250/000/000 ریال می باشد که با رایزنی های فروان توسط نماینده و مددکار ستاد دیه در زندان سیرجان رضایت کلیه شکات (کبیر)گرفته شد اما مبلغ 812/500/000 ریال دیه سهم دونفر از اولیاء دم که صغیر می باشند هنوز مانده است

او در ادامه می گوید : پدر و مادرم که با هزار امید در فکر دیدن من در لباس دامادی بودن اما الان از پشت میله های زندان به دیدارم می آیند امیدی هم به آزادی من ندارند خودم هم امیدی ندارم به آزادی زیرا نه پدر و مادرم ، نه خانواده و حتی خودم درآمد و مالی جهت پرداخت این مبلغ از دیه را نداریم . هر چه داشتیم هزینه درمانم و خسارت ماشین دوستم شد تازه اگراین دونفر از شکات به سن قانونی برسند و در صورت رضایت من حدود 15 سال در زندان تحمل حبس نموده ام که فکر می کنم کل جوانیم تباه شده است .  البته باید بگویم دیه هم که بر اساس نرخ تورم سال به سال افزایش می یابد.

با توجه به اینکه این جوان با یک سهل انگاری ساده محکوم به پرداخت دو فقره دیه شده است و توانایی پرداخت مبلغ دیه در حق صغار را نداردلذا نیازمند کمک خیرین و دولت می باشد.

حمید محمدرضایی