در حین انجام وظیفه قاتل شدم

از بچه گی عاشق نظام و نظامی گری بودم . همیشه دوست داشتم یک پلیس وظیفه شناس و معروف باشم .اما حس وظیفه شناسی کار دستم داد.

این صحبت ها رو محمد حسن – پ درون بند جوانان زندان مرکزی کرمان کرد.

وقتی باهاش هم صحبت شدم روان و شیوا صحبت می کرد حتی بعضی از جاها با قرآن و احادیث ائمه

پاسخم را می داد که برایم جالب بود از او خواستم داستان زندانی شدنش و اینکه چگونه محکوم به پرداخت دیه در حق اولیاء دم و شکات پرونده اش شده را برای من توضیح دهد.

محمد حسن ابتدا صدایش را با چند سرفه که بعلت سرما خوردگی گرفته بود صاف می کند و بعد با یه لبخندشروع به صحبت کردن می نماید.

محمد حسن می گوید 30 سالمه متاهل هستم از بچه گی عاشق نظام و نظامی گری بودم البته به خلبانی هم خیلی علاقه داشتم همیشه در افکار کودکانه خود یک پلیس وظیفه شناس بودم که دزدان و آدم بدها رو که قوانین را زیر پا میگذاشتن دستگیر  و بعد روانه زندان می کردم اما الان برعکس شده و خودم دارم حبس می کشم .

درسم بعد نبود بعد از امتحان دانشگاه با این که توی یک رشته خوب ، توی یکی از شهرهای بزرگ شمال کشور قبول شدم. اما بدلیل نداشتن توانایی مالی خانواده از رفتن به دانشگاه انصراف دادم و راهی خدمت سربازی شدم بعد از اتمام خدمت سربازی هنوز مانند قبل عاشق نظام بودم البته دانشکده افسری هم امتحان دادم قبول نشدم یکی دوسالی همراه پدرم که کشاورز بود کار کردم تا اینکه سال 1386 یک روز به یک آگهی جذب نیرو برخوردم که توسط یکی از نشریات به چاپ رسیده بوده و تمامی شرایط من رو هم داشت. پس از ارسال مدارک و گزینش های لازم به خدمت پلیس راه در آمدم مکان خدمتم را مشخص نمودن و خودم رو به محل خدمت جدید که یک روز آرزویم بود معرفی نمودم . سعی کردم مانند یک پلیس وظیفه شناس که روزی در رویا های کودکانه ام بود خدمت کنم تا اینکه آن روز نحس زندگی من فرارسید . 1389/07/29 در محور جیرفت و کهنوج به سمت بندر عباس در حال گشت زنی بودیم که توسط یکی از واحد های گشت همکارمان به ما ابلاغ گردید یک خودروی پژو با سرعت 140 کیلومتر در ساعت به سمت شما در حال حرکت می باشد هر چه سریعتر متوقف گردد. پس از نصب علام هشدار دهنده برروی جاده و اطراف آن منتظر خودرو شدیم زمانی که  توسط دوربین خودرو رو مشاهده نمودیم من به سمت جاده حرکت کردم با تابلوی ایستی که در دست داشتم اما نمی دانم چی شد برگشتم از داخل ماشین اسلحه خود را هم به منظور توقف کامل خودروی فراری بر روی دوشم قرار دادم خوردو به ما نزدیک شد البته سرعتش  را هم کم نمود وقتی با دست به سمت شانه جاده (خاکی ) هدایتش کردم ناگهان پای خود رو روی گاز گذاشت و به سمت من حرکت کرد من هم برای ایکنه خوردو با من برخورد نکند در حال فرار به زمین خودرم و دو عدد تیر به سمت ماشین شلیک شد و به راننده برخورد نمود و در دم جان داد تازه به خودم آمدم متوجه شدم زمانی که اسلحه رو از افسر نگهبانی تحویل می گرفتم روی ضامن نگذاشتم  و بصورت مسلح درون خوردوی خود قار دادم همان روز بازداشت شدم بعد از گذشت چند روز تحویل زندان جیرفت داده شدم و بعد از گذشت 3 ماه حبس با تودیع وثیقه آزاد شدم تا دادگاهم مشخص شود و چه رای را برای من صادر می شود بعد از صدور رای محکوم به پرداخت دیه در حق اولیا دم و شکات پرونده شدم  لازم به ذکر است طی این سالها چندین بار شکات پرونده من اعتراض زده و در نهایت حکم قطعی از سوی دیوان عالی کشور صادر گردیده است . من محکوم به قتل شبه عمدوپرداخت یک فقره دیه کامل مرد مسلمان در ماه حرام شدم اما بدلیل عدم توانایی در پرداخت دیه راهی زندان مرکزی کرمان شدم و تا الان 14 ماه دارم تحمل حبس می کنم .

کل دیه من 2/220/000/000 ریال می باشد که با تلاش مددکاران و نماینده ستاد دیه در زندان مرکز ی کرمان مبلغ 720/000/000 ریال از شکات گذشت اخذ گردیده و مبلغ 300/000/000 توسط خانواده خودم آن هم با فروش منزل پدریم که درون روستا می باشد تامین شده اما مابقی مبلغ را که 1/200/000/000 ریال می باشد باید به شکایان پرداخت نمایم .

محمدحسن نفس عمیقی می کشد و می گوید بله آقا حس مسئولیت پذیری در حین انجام وظیفه و عدم مهارت در بکارگیری اسلحه منجر به این حادثه تلخ شد. در حالی که من عاشق کارم بودم اما الان درون زندان تحمل حبس می کنم .

با توجه به حادثه رخ داده برای محمد حسن که عاشق کار خود بوده و در اثر یک سهل انگاری و عدم مهارت و توانایی در بکارگیری اسلحه محکوم به پرداخت دیه شده نیازمند کمک ستاد دیه و خیرین می باشد.

حمید محمدرضایی