من و تو ذره اي از خورشيد

علیرضا  طهرانی
شايد هر ساله در اين ايام كه همه در تكاپوي آماده شدن براي سال نو هستند ، گاهي ديده باشي كنار خيابان پسركي با چند شاخه گل به استقبالت بيايد و درخواست خريد فقط يك شاخه گل را داشته باشد ، و تو هم از ميل ، گل هايش را بخري تا او نيز عيد شيريني داشته باشد.
حال بسياري ديگر از اين فرزندان هستند كه به دليل دوري پدر با قامت كوچكشان بزرگ مردي شدند تا جاي پدراني را پر كنند كه به دليل ناخواسته اي وارد زندان شده اند. زنداني كه به گفته خود اين پدران هر غروبش مانند يك عمر مي گذرد و هر روزش مانند يك سال .
پدراني كه هر كدام به دليلي ناخواسته و از روي جهل به موضوع به دوري از فرزندشان محكوم شده اند و حال هر شب به جاي نوازش فرزندانشان ، با گونه اي نم كشيده از اشك هاي خود به ياد خاطرات شيرين گذشته شب را به صبحي مي رسانند كه شايد صبح آزادي باشد.
صبحي كه نويد در آغوش كشيدن فرزند را دهد و همراه شدنش در بازي هاي كودكانه. صبحي كه در پس هر شب با طلوع خورشيد خود را به من و تو نشان مي دهد تا به دنبال روشني بيشتري باشيم. صبحي كه تاريكي شب را در خود پنهان مي كند تا من و تو راهمان را پيدا كنيم.
اينك نگاه اين فرزندان كه منتظر حضور پدر هستند تا شايد مانند خورشيدي به زندگي ايشان روشني ببخشد ، به دستان من و تويي است كه مي توانيم با كمك هايمان به هر اندازه ذره اي از اين خورشيد را تشكيل دهيم.
به اميد روزي كه من و تو خورشيد زندگيمان هميشه در افق، راهنماي راهمان باشد.
شماره حساب ۷۴/۷۴ جام بانك ملت ستاد ديه كشور منتظر دريافت كمك هاي شما نيكوكاران و نيك انديشان است تا فرزندي بدون حضور پدر سال جديد را آغاز نكند.